مطلب زیر به بیان تعاریف و برداشتهای عمده درباره مقوله
آمایش سرزمین میپردازد.
تعریف آمایش سرزمین
تعاریف
و مفاهیم توسعه
از «توسعه» تعاریف و مفاهیم متفاوتی توسط صاحبنظران مطرح
گردیده است و گر چه مفهوم ترقی(Progress)، رشد (Growth)، پیشرفت (Advancement) و گسترش (Expanding) از گذشتههای خیلی دور در ادبیات
اقتصادی واجتماعی مطرح بوده، لیکن واژه توسعه (Development) به مفهوم متداول کنونی آن پس از جنگ
جهانی دوم رواج پیدا کرده است. (Todaro , 1971)
مفاهیم ترقی، تحول، رشد، پیشرفت و گسترش در حقیقت، گر چه
حرکتی در جهت بهبود اوضاع و شرایط موجود یک جامعه را مد نظر قرار دارد، اما به
نسبت، توسعه از معانی و مفاهیم محدودتری برخوردارند. توسعه در مفهوم، حرکت به سمت
بهبودی و تغییر شرایط از وضع کنونی به شرایطی مطلوبتر، در حقیقت، جنبه هدفمند
آرمانیتری را به نمایش میگذارد. (Krinsteusen , 1974)
البته مفاهیم توسعه در مسیر تحول آن در نیمه دوم قرن بیستم،
خود متحول گردیده است و گروههای علمی توسعه را بر اساس دیدگاههای خود تفسیر
نمودهاند. برای مثال میتوان به مواردی از آنها اشاره داشت:
•صاحبنظران
اقتصادی، بهعنوان نخستین گروههایی که به امر توسعه پرداختهاند، توسعه را عبارت
از «رشد اقتصادی» (Economic Growth) میدانند و سعی دارند
کل مفهوم توسعه را در مفهوم «توسعه اقتصادی» (Economic Development) خلاصه کنند. برای سنجیدن سطح توسعه
نیز شاخصهای کمی (Quantitative
Indicators) معرفی نموده و برای تحلیل روند توسعه، ارزشهای کمی (Quantitative Methods) اقتصادسنجی (Econometrics) استفاده میکنند. (تودارو ، ١٣۶٣
)
•اندیشمندان
علوم سیاسی، توسعه را از دیدگاه خود به عنوان «توسعه سیاسی»(Political Development) مورد نظر دارند. برخی دیگر از
اندیشمندان علوم اجتماعی، توسعه را توسعه اجتماعی (Social Development) و فرهنگی (Cultural) تفسیر کردهاند و به توسعه فرهنگی
توجه خاصی نمودهاند. (Kristensen , 1974)
•تعدادی دیگر از
اندیشمندان بر خلاف دو گروه نخست، توسعه را امری چند بعدی میدانند، اما با این
وجود اولویت و تقدم و یا اهمیت ویژهای را برای توسعه از دیدگاه رشته علمی خود و
اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی یا سیاسی قایلند. (Kristensen , 1974 , UN 1970)
•برخی توسعه را
پدیدهای چندبعدی، پیچیده و شامل جنبههای گوناگون اقتصادی، سیاسی اجتماعی و
فرهنگی جامعه میدانند و تقدم و تأخری برای هیچ یک از این جنبهها قایل نمیشوند و
تأکید بر یکی از آنها را مردود میشمارند. (میکسل، ١٣٧۶ ؛ کهن، ١٣٧۶ ؛ Rondinell , 1993)
در دهه 1990 میلادی، با معطوف شدن توجه جهانی به مسائل محیطزیست
که در کنفرانس سال 1992 ” ریو“ به نقطه عطف خود رسید، مسائل زیستمحیطی
نیز به ابعاد انسانی و اجتماعی توسعه افزوده شد. در این خصوص اصطلاح و مفهوم جدیدی
به نام توسعه پایدار (Sustainable
Development) با توسعه به همراه بقا رواج پیدا کرد (کهن ١٣٧۶).
بر اساس مباحث ارائه شده در تعریف و مفهوم توسعه، منظور مورد
نظر در این بحث، مفهومی است همهجانبه که به همه نیازمندیها و ابعاد مختلف زندگی
انسان توجه دارد. توسعه واقعی باید شرایط لازم را برای همه افراد جامعه صرفنظر از
موقعیت استقرار مکانی در همه ابعاد، در جهت پویایی رشد و تعالی مادی و معنوی آنان
فراهم سازد.
تعاریف و مفاهیم آمایش
بر اساس تعاریف و مفاهیم متفاوت از توسعه، برداشتهای گوناگونی
نیز از آمایش در ابعاد، اقتصادی، اجتماعی و جغرافیایی آن ارائه شده است.
در فرهنگ لغات لاروس، آمایش چنین تعریف شده است:
«... بهترین نوع توزیع جغرافیایی فعالیتهای اقتصادی با توجه
به منابع طبیعی و انسانی».
فرهنگ اقتصاد و امور اقتصادی ـ اجتماعی معاصر، تعریف آمایش
را به شکل دیگری ارائه نموده است:
«سیاستی که هر یک چارچوب جغرافیایی معین در پی بهترین توزیع
ممکن جمعیت بر حسب منابع طبیعی و فعالیتهای اقتصادی میباشد».
همانگونه که ملاحظه میشود این تعاریف بهطور عمده بر مفهوم
مکانگرایی تأکید دارد و به این جهت چنانچه از تعریف ژان پل لاکاز (Jean _ Paul Lacaze) نیز بر میآید:
«منظور از آمایش سرزمین، رسیدن مطلوبترین توزیع ممکن جمعیت،
توسط بهترین شکل توزیع فعالیتهای اقتصادی ـ اجتماعی در پهنه سرزمین است». (Lacaze , 1995
در یک توزیع اولیه جغرافیایی یا به اصطلاح در یک سازماندهی
ماده فضایی، دو نکته عمده وجود دارد:
١- توزیع جمعیت
٢- مفهوم «بهترین» با توجه به هزینه و فایده اجتماعی و در نظر
گرفتن نظرات و تحلیلهای مربوط به آن بنابراین منظور از آمایش سرزمین رسیدن به
بهترین توزیع جمعیت و فعالیت است (همان).
بر اساس مفاهیم جدیدی که در سالهای اخیر در فرانسه منتشر شده
است میتوان مطرح و تعاریفی را برای آمایش مورد نظر قرار داد:
«آمایش سرزمین در حال حاضر شامل سازماندهی اقتصادی، اجتماعی
فرهنگی و محیطزیستی، به منظور تحقق آیندهای مطلوب پیشنهاد میشود.» Journal Official: 1992; Manesse, 1998
در کشورهای انگلیسیزبان به ویژه در انگلستان، مفهوم «آمایش
سرزمین» با مفهومی که در فرانسه پذیرفته شده است، بکارگیری نشده و به جای آن مفهوم
برنامهریزی فیزیکی (Physical Planning) مد نظر قرار گرفته است.
از سوی دیگر با توجه به تعریف و مفهومی که در برنامهریزی
اقتصادی بیان میشود، برنامهریزی اصولی باید دارای سه بعد اصلی، اقتصادی، اجتماعی
و قضایی باشد. (Mista , 1990) بر اساس این
اعتقاد، توسعه اقتصادی یا اجتماعی، تنهایی، پیامدهای نامطلوبی ـ به ویژه در بروز
عدم تعادلهای منطقهای در بسیاری از مناطق جهان ـ به دنبال دارد لذا برنامهریزی
اقتصادی و اجتماعی باید به همراه برنامهریزی فضایی صورت گیرد تا پدیده عدم تعادل
فضایی بروز نکند. (همان) بنابراین، مسأله دارای اهمیت که باید به آن توجه نمود،
مسأله سازماندهی فضایی(Special Organization) اقتصاد ملی و فعالیتهای
انسانی (Human Activities) است و این جهت نکاتی که
باید مدنظر قرار گیرد عبارتنداز:
١- برنامهریزی ضمن این که باید بخشها و فعالیتها را مدنظر
داشته باشد باید فضایی بوده و آنها را در فضا سازماندهی کند.
٢- هر کشور یا منطقهای که خواهان دستیابی به اهداف ویژه خود
در زمینه برنامهریزی است، باید سازمان و ساختار فضایی خاص خود را بنیان نهد.
٣- کشورهای در حال توسعه که از اقتصاد فضایی بسیار قطبی
برخوردارند باید به نوعی ساختار فضایی خود را پایهگذاری کنند که بتوانند کشور
محروم و فقیر خود را از ثمرات برنامههای توسعه بهرهمند سازند. (همان)
بر این اساس در یک تقسیمبندی کلی میتوان با توجه به مفاهیم
رایج، دو نوع نگرش را در سازماندهی فضایی از یکدیگر بازشناخت:
نگرش اول؛ توزیع اولیه جغرافیایی با به اصطلاح یک سازماندهی
ساده فضایی است که دو نکته عمده را مطرح میسازد:
نکته اول؛ توزیع جغرافیایی بر اساس توزیع جمعیت
و نکته دوم؛ مفهوم بهترین نوع توزیع متناسب با هزینه و فایده
اجتماعی آن.
در این صورت منظور از آمایش رسیدن به بهترین توزیع جهت فعالیت
خواهد بود. (Misla , 1988 , Laclave , 1998)
نگرش دوم؛ که بر اساس مفاهیم جدید ارائه شده است، آمایش
سرزمین را یک سازماندهی فضایی ساده فراتر برده و آن را شامل سازماندهی اقتصادی،
اجتماعی، فرهنگی، زیستمحیطی به منظور تحقق آیندهای مطلوب پیشنهاد مینماید. (Journal official , 1992 ; Manesse , 1998)
همانطور که ملاحظه میشود وجه مشترک در هر دو نگرش آنست که
برنامهریزیهای اقتصادی ـ اجتماعی باید به همراه برنامهریزی فضایی صورت گیرد تا
پدیده عدم تعادل فضایی بروز نکند (Misra , 1988) به همین دلیل در
ادبیات برنامهریزی اغلب از برنامهریزی فضایی به عنوان مکمل برنامهریزی منطقهای
(Regional Planning) یاد میشود با این تفاوت که از دیدگاه
نظری، فضا یک نظام (سیستم) باز و پویا است و بر خلاف منطقه دارای حد و مرزی نیست.
بنابراین برنامهریزی فضایی تلاشی است در جهت تعیین و تخصیص منابع به بخش مکانها
و مناطق، به نحوی که سرمایهگذاری بخشی، بیشترین منافع اجتماعی را داشته باشد،
فعالیتهای تولیدی و امکانات منطقه در دسترس تمام افراد نیازمند آنها قرار گیرد و
تفاوت سطوح درآمد را کاهش دهد و نوعی ساختار فضایی را ایجاد کند که یارای تحقق
برنامههای توسعه منطقهای باشد.
مرجععندلیب،
علیرضا، نظریه پایه و اصول آمایش مناطق مرزی جمهوری اسلامی ایران، دوره عالی جنگ
دانشکده فرماندهی و ستاد سپاه پاسداران، چاپ اول، ١٣٨٠.
حالا این جناب سرهنگ علیرضا خان خودش کجا آمایش تحصیل کرده است ؟